چرا در حال احرام زن و شوهر به هم حرام می شوند؟
چرا در حال احرام زن و شوهر به هم حرام می شوند؟
حج مجموعه منظمی از یک سلسله عبادت های خاص است که هر یک به تنهایی در خور توجه است. همان طور که با تکبیرةالأحرام نماز، بسیاری از کارها که با روح عبادت ناسازگار است، بر نماز گزار تحریم می شود (مبطلات نماز) و با سلام آخر نماز ممنوعیت ها برطرف می گردد، هم چنان که با نیت روزه گرفتن و ورود به صبحگاه بسیاری از اموری که با روح این عبادت و آزمون الهی مناسب نیست (مبطلات روزه) بر او حرام می شود و با رسیدن شامگاه حلال می گردد، در حج و عمره نیز با احرام و لبیک گفتن، بسیاری از امور که جنبه تعبدی در پرهیز از آن ها قوی بوده و آزمون الهی در آن ها بسیار نیرومند است، از جمله تماس های شهوانی با همسر حرام شده است، و این حرمت علاوه بر تماس محرمانه با زن در مورد امور دیگر( 24 چیزدر حال احرام حرام است ) نیز می باشد.
لبیک گفتن و محرم شدن به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است، از این رو حج گزاران راستین و زائران حقیقی کعبه هنگام لبیک گفتن، آن چنان بیمناک می شدند که رنگ آنان زرد شده و صدای شان می گرفت ، و گاه بیهوش می شدند، و می گفتند: می ترسیم به لبیک ما پاسخ «نه» داده شود حاجی با گفتن لبیک با خدا پیمان می بندد که پس از آن جز به طاعت خدا زبان نگشاید. احرام بستن حاجی بدین معنا است که : خدایا، ارتباطم را از غیر تو گسستم تا به لطف تو به پیوندم یکی از مصادیق گسستن از غیر خدا پشت پا زدن به ارتباط های جنسی وشهوانی با همسر است ، از این رو این گونه ارتباط ها دراحرام حج وعمره ممنوع گردیده است 0
کسی که پولدار است وهر سال می تواند به حج برود آیا هر سال باید به حج رود ؟
در تمام عمر، حج فقط یک بار واجب است ، بنابر این گرچه انسان ، ثروتمند باشد تنها یک دفعه حج برایش واجب است 0 (1)
البته تکرار حج مستحب است وثواب زیاد دارد0 امام صادق (ع) فرمود : اگر بتوانی نان ونمک بخوری (وپول پس انداز کنی ) وهر سال حج انجام دهی این کاررا بکن 0 (2) وفرمود : هرکس یک سال درمیان به حج برود مثل کسی است که هرساله عمل حج بجا می آورد 0 (3) وفرمود : مردگان دوست دارد که دربرابر دنیا وتمام نعمت هایش یک عمل حج داشته باشند 0 (4)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- امام خمینی مناسک حج (محشی ) ص16 مسئله (1 ) 0
2- تهذیب الا حکام ج5 ص442 0
3- من لا یحضره الفقیه ج2 ص140 0
4- وسائل الشیعه ج8 ص77 0
در چه وقت حج بر انسان واجب مى شود؟
حج در صورتى بر کسى واجب مى شود که واجد شرایط زیر باشد:
1- بالغ باشد. پس بر بچهء نابالغ واجب نیست .
2- عاقل و آزاد باشد. بنابراین بر مجنون و برده واجب نیست .
3 - به واسطهء رفتن به حج مجبور نشود کار حرامى را انجام دهد, مثلاً اگر مجبور باشد از راه غصبى برود, در این صورت واجب نیست .
4- مستطیع باشد.
مستطیع بودن به چند چیز است :
اوّل : توشهء راه و چیزهایى که بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و نیز مرکب سوارى , یا پولى که بتواندآن ها را تهیه نماید, مثلاً پول بلیت هواپیما را داشته باشد.
دوم : سلامت مزاج و تواناى داشته باشد که حج را به جا آورد.
سوم : راه باز باشد و مانعى از رفتن نباشد, اگر انسان بترسد که در راه , جان یا آبروى او برود, یا مال او را ببرندحج واجب نمی شود0
چهارم : به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد.
پنجم: مخارج کسانى را که خرجى آنان بر او واجب است , مثل زن و بچه داشته باشد.
ششم: بعد از برگشتن از حج , کسب یا زراعت یاعایدی مِلْک یا راه دیگرى براى معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگى کند.(1)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پـاورقى:
1.توضیح المسائل مراجع , ج 2 ص 188 مسئله 2036
زوجین فرهنگى که حقوقشان را به صورت مشترک مصرف مى کنند، از نظر احکام حج و خمس چه وظیفهاى دارند؟
پرسش : زوجین فرهنگى که حقوقشان را به صورت مشترک مصرف مى کنند، از نظر احکام حج و خمس چه وظیفهاى دارند؟ آیا براى انجام حج از لحاظ استطاعت مالى بایستى مستقلاً اموال خود را محاسبه نمایند یا مشترکاً؟ توضیح دهید.
پاسخ :
هر یک از زن و شوهر مالک حقوق خودشان مى باشند و هر یک مستقلاً مى بایست در مورد استطاعت حج، خمس و یا دیگر امور شرعى خویش با توجه به پولى که دارد، محاسبه نماید و وظیفه شرعى خویش را انجام دهد. در مورد خمس
اگر زن حقوق خود را به شوهر بخشیده، یا در امور زندگى مشترک مصرف نموده باشد، خمسى بر عهدهاش نیست. به فتواى امام خمینى در صورتى که زن و شوهر در آمدهاى خویش را مشترکاً به مصرف مى رسانند، هر مقدار از حقوق هر یک از مخارج سال زیاد بیاید، صاحب حقوق مالک آن است و باید خمس آن را بپردازد. چنانچه زن به شوهر بخشیده است و چیزى از مال بخشیده شده زیاد بیاید، خمس ندارد.(1) البته این طبق فتواى حضرت امام خمینىوآیت اللَّه خامنهاى است، لیکن طبق فتواى دیگر مراجع، بخشش اگر مازاد بر مخارج سال باشد، خمس دارد.(2)
و در موردحج اگر زن با وجوداین که همه یا بخشى از حقوق خود را در امور زندگى مصرف مى کند، شرایط لازم استطاعت را داشته باشد، مثلاً از حقوقش جمع کرده با شد یا ارثى به او رسیده باشد، یا بستگانش پولى به او بخشیده باشند و یا اگر مقدارى از طلا و زیور خود را که لازم ندارد و نداشتن آن عیب نیست، به فروش برساند و با آن بتواند هزینه سفر حج را تأمین نماید، مستطیع است و باید به حج رود.(3)
----------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1. امام خمینى، استفتائات، ج 1، ص 386. س127و 128
2. توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 13 و 14.
3. اما م خمینی مناسک حج مسئله 53 0 استفتاآت ج 1 س 14 از احکام حج 0
امر به معروف و نهی از منکر
در این قسمت پرسش و پاسخ های مربوط به امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است.
جهت انجام امر به معروف و نهی از منکر، چه مراحلی در نظر گرفته می شود؟
علما و فقها بر این عقیده اند که امر به معروف و نهی از منکر در سه مرحله (از برخورد ضعیف تا قوی) اجرا می شود و جایز نیست با حاصل شدن مقصود از مرحله ای ، به مرحله دیگر عمل شود.
مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر:
1. انکار با قلب و آشکار کردن آن:
مرحله اول از این واجب الهی، انکار قلبی همراه با عملی مانند ترش رویی و اخم کردن است. اگر کسی منکری انجام داد و متوجه شدیم، در مرتبة نخست با بستن چشم ، گردا ندن رو ، نگاه تند ، و چهره عبوس ومانند این ها به عمل او اعتراض می کنیم ، تا از کار بدی که می کند، منصرف شود.
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «پایین ترین درجة نهی از منکر آن است که با گناهکاران با چهره گرفته و خشم آلود برخورد کند».(1)
2. انکار با زبان:
مرحله دوم پیشگیری از منکر، تذکر زبانی است، یعنی با زبان نصیحت و ارشاد جلو منکر گرفته شود. البته تذکر زبانی دارای مراحلی است که ابتدا با لطف و نصیحت همراه است اما در نهایت از زبان تند و تهدید استفاده می شود، که این مراحل نیز باید مراعات گردد.
3. انکار با عمل:
آخرین مرحله از مراحل امر به معروف و نهی از منکر، اقدام عملی است. کسی که در برابر مردم به کار زشتی روی آورده و نمی توان او را با نگاه تند یا نصیحت از عملی که انجام می دهد، منصرف کرد، جای برخورد عملی خواهد بود. در این مرتبه نیز پله پله باید اقدام نمود مثلا اگرگرفتن دست فرد خلافکار، اثرگذار باشد نوبت به مرحله بالاتر نمی رسد 0 (2 )
بعضی از بزرگان نوشته اند: «ترتیب در مراتب امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از این که: اوّلاً با قلب، دفع منکر شود. با آشکار کردن نارضایتی قلبی به وسیله نگاه ها و یا اشاره و امثال این دو، سپس با تغییر و دگرگون کردن صورت و درهم کشیدن چهره، سپس با روی گردانی و دوری، سپس نوبت به زبان می رسد. و در نهی از منکر با زبان رعایت «حکمت» (استدلال) و موعظه و پند نیک و مجادله و بحث هایی که نیک است با رعایت درجه پایین تر وسپس درجة دیگر بعد از آن و ... تا به مرحله ای برسد که در آن شدّت و خشونت زبانی هست، و پس از این مرتبه، نوبت به مرتبه سوم یعنی امر به معروف و نهی از منکر عملی می رسد».(3)
البته در صورتی که انکار عملی، نیاز به قوه قهریه و خشونت مانند برخورد فیزیکی دارد، این امر باید از طریق حاکم شرع و با اِعمال قانون صورت گیرد تا از هرج و مرج و بی نظمی در جامعه پرهیز شود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. وسائل الشیعه، ج 11، ص 413، چاپ جدید.
2 امام خمینی تحریرالوسیله ج1 ص 476 -480 0
3. آیت الله حسین نوری همدانی، امر به معروف و نهی از منکر، ص 293.
سایر احکام
در این قسمت پرسش و پاسخ های مربوط به سایر احکام که در دسته های دیگر نیامده بیان شده است.
موارد جواز غیبت کدام است؟
غَیِبت" به کسر غین بر وزن زینت یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن است . این تعریف با شمول و عمومی که دارا است، شامل انواع غیبت، بهتان، تهمت، فحش و حتی ذکر عیوب نیزآشکار می شود، حال آن که هر یک از این ها در اصطلاح تعریف خاصی داشته و از نظر شرعی دارای احکام ویژه ای است و همةآن ها از مصادیق غیبت به شمار نمی روند. بنابراین مفهوم غیبت در لغت مفهومی است اعم از غیبت مصطلح و در احادیث نیز گاهی به همین معنا (مفهوم عام) اطلاق شده است.
امّا غیبت در اصطلاح به این معنا است که شخص از عیب برادر دینی اش مطلع شود و در حالی که آن فرد از بیان عیب ناراحت می شود ، آن را برای دیگری بازگو کند،خواه آن عیب و نقص در بدن شخص باشد مثل این که بگویی فلانی کور یا کوتاه یا بلند است، یا در صفات و اقوال و اخلاق شخص باشد، مثل این که بگویی بد اخلاق یا ریاکار است و ... این ها غیبت محسوب می شوند. بنابراین غیبت به معنای بدگویی کردن پشت سر دیگران و عیب را آشکار کردن است.
بزرگان، برای حرمت غیبت، شرایط و قیودی را ذکر کرده اند که عبارتند از: بازگو کردن عیب پنهان؛ مشخص کردن فرد، چه با نام وچه با اشاره و کنایه؛ کافر نبودن شخص مورد نظر؛ متجاهر به فسق نبودن شخص مورد نظر، یعنی کسی که علنی فسق و فجور انجام نمی دهد که همه بدانند؛ عیب دیگران را گفتن.
ذکر محاسن و خوبی های افراد به عنوان تعریف و تمجید آن ها غیبت نیست، هر چند از افشای خوبی های خود ناراحت شوند. البته در این صورت "آزار" حساب می شود که حکم جداگانه ای دارد.(1)
از روایات بر می آید که غیبت سه رکن دارد:
1 –نخست این که سخنی را در پشت سر کسی بگوید .
2- باید ذکر عیوب پنهان باشد.
3- اگر غیبت شونده آن را بشنود ناراحت شود.(2)
موارد جواز غیبت عبارت است از:
1- دادخواهی: اگر انسان براى دادخواهى نزد کسى که مى تواند حق او را بگیرد از دیگرى که بر او ظلم نموده، تظلّم و دادخواهى کند به گونه اى که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد.قرآن مجید به کسانی که مظلوم واقع شده اند اجازه داده است که فریاد بکشند و حق خود را بگیرند.(3)
بنابراین اگرغیبت ظالم ، باعث رفع ظلم شود (شنونده ، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد.
2- غیبت کردن از کسى که فسقش آشکار باشد نه پنهانی، مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد، همچنین کسى که پرده حیا را انداخته، در حضور مردم از گناه کردن حیا نمى کند، مثلاً کسى که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. قدر مسلّم جواز غیبت، گناهى است که آشکارا به جا مى آورد. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است. (4)
3- جرح شاهد یا راوی: هنگامى که انسان ببیند شخص فاسقى در دادگاه بر امرى شهادت مى دهد یا روایتى نقل مى کند، براى حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او مى داند، بیان کند.(5)
4- غیبت در مقام مشورت: هرگاه مسلمانى با کسى در خصوص معامله اى یا شناخت شخص دیگرى مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبى از شخص مى داند که اگر نگوید معامله صورت مى گیرد و مسلمان به ضرر مى افتد یا این که امرى تحقق مى شود که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیرى مى بیند، ذکر عیب مانعى ندارد.(6)
5- غیبت کردن به قصد نهى از منکر، با شرایط آن مانعى ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکرى را از مسلمانى ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک مى کند جایز است، ولى اگر احتمال بدهد آن را ترک کرده، ذکر آن جایز نیست.
اگر مفسده هتک آبروى مسلمان، بیشتر از مفسده منکرى که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد.
6- ذکر کردن کسى به عیب و نقصى که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتى که قصد عیب جویى نداشته و فقط به منظور معرفى و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینى مى شود.(7)
7- ردّ ادعاى کسى که به دروغ به خود نسبتى مى دهد: رد کردن کسى که به دروغ ادعاى نسبتى کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است.(8)
8- به طور کلى هر موردى که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد، مانند شهادت دادن در مواردى که لازم است.(9)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. مهدوی کنی، اخلاق عملی، ص 140.
2.مکارم شیرازی – اخلاق در قران ج3 ص108
3. نسا آیه 148
4. وسایل الشیعه ج 8ص605.
5. سید عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمة محمد رضا جباران، ص 240.
6. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
7. همان، ص 282.
8. همان.
9. همان.
آیا می توان مرجع تقلید را تغییر داد؟
اگر مرجع دیگر اعلم باشد ، عدول به وی لازم است .
در صورت مساوی بودن دو مجتهد، به نظر بیش تر مراجع معظم ، عدول از مساوی به مساوی جایز نیست وب ه نظر آیت الله بهجت و آیت الله فاضل(ره) عدول از مساوی به مساوی جایز است.1
کسی که عدول کرده اگر عدولش مطابق فتوا بوده صحیح است وگرنه عدولش اثر ندارد و برتقلید سابقش باقی است.
پی نوشت :
توضیح المسائل مراجع،ج 1ذیل مسئله 4و13.
اگر غیبت کسى را کردهایم، براى جبران مىشود صدقه داد؟
اگر فردى غیبت فرد دیگرى کرد، لازم نیست با صدقه دادن جبران کند، بلکه باید توبه و استغفار نماید.(1) نیز لازم نیست از وى طلب رضایت کند.
برخى از علما فرمودهاند: اگر به واسطه غیبت کردن توهینى از مسلمان شده، در صورتى که ممکن است و آن مسلمان از شنیدن این حرف اذیّت نمىشود، خوب است که از او حلالیّت نماید و توهین را برطرف کند.(2)
برخى دیگر مىفرمایند: «اگر غیبت توهین به شخص مسلمان بوده، در صورتى که ممکن است باید آن توهین را بر طرف نماید.(3)
هم چنین مىتواند براى جبران، کار خیرى براى آن شخص انجام دهد.
پى نوشتها:
1. امام خمینى، استفتائات، ج 2، ص 621، مسئله 21 و 15.
2. توضیح المسائل، مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید، ص 830.
3. آیة اللَّه تبریزى، توضیح المسائل مراجع، ص 503، مسئله 2824.
اعمال روز عرفه را به طور خلاصه توضیح دهید.
روز نهم ذی الحجه روز عرفه و از اعیاد بزرگ است، اگرچه به اسم عید نامیده نشده است و روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر و خشمناکترین اوقات خواهد بود.
روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم درخواست می نمود. امام به او فرمود :وای بر تو ! آیا از غیر خدا سؤال می کنی در این روز و حال آن که امید می رود در این روز برای بچّه های در شکم که فضل خدا شامل آن ها شود و سعادتمند شوند؟!
در این روز چند عمل مستحب است:
اول: غسل
دوّم: زیارت امام حسین علیه السلام که ثوابش برابر با هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد ، بلکه بالاتر است . احادیث در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسی توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت (کربلا ) باشد، ثوابش نه تنها کمتر از کسی که در عرفات باشد نیست، بلکه زیاده و مقدّم است.
سوم: بعد از نماز عصر، پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهای عرفه شود، دو رکعت نماز در زیر آسمان بجا آورد و نزد حق تعالی به گناهان خوداعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات فایز شود و گناهانش آمرزیده گردد. سپس به اعمال و ادعیه عرفه مشغول شود که از حُجَج طاهره صلوات اللّه علیهم روایت شده و آنها زیاده از آن است که در این مختصر ذکر شود.
شیخ کفعمی در مصباح فرموده: «برای کسی که ضعف پیدا نکند از دعا خواندن مستحب است روزه روز عرفه و نیز غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه .
و هنگامی که وقت ظهر شد زیر آسمان برود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود، دو رکعت نماز کند. در رکعت اوّل بعد از حمد توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ بخواند، بعد از آن چهار رکعت نماز گزارد در هر رکعت بعد از حمد،سوره توحید(قل هو الله)را پنجاه مرتبه بخواند.»
این نماز همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است.
منبع: مفاتیح الجنان با کمی ویرایش
معاملات
در این قسمت پرسش و پاسخ های مرتبط با احکام غیر عبادی مطرح می شود.
لطفا در باره اصطلاحات جنابت و ترشحات جنسى کمی توضیح دهید
جنابت
جنابت در اصل، اسم مصدر از اجناب و به معناى دورى است و در اصطلاح، به حالت نجاست باطنى گفته مىشود که پس از نزدیکى یا خروج منى حاصل مىشود. انسان جنب، از آن جهت که بدون طهارت و غسل، از نزدیک شدن به نماز منع و نهى گردیده، جنب نامیده شده است. به طور کلى، انسان به دو چیز جنب مىشود؛ یکى آمیزش جنسى به شرط دخول، نسبت به مرد و زن [اگرچه منى بیرون نیاید] و دیگرى بیرون آمدن منى؛ در خواب باشد یا بیدارى؛ کم باشد یا زیاد؛ با شهوت باشد یا بىشهوت و با اختیار باشد یا بىاختیار. هر یک از دو مشخصه یاد شده، به تنهایى باعث وجوب غسل جنابت مىگردد. بنابراین، ممکن است مرد با همسر خود نزدیکى کند و منى از او بیرون نیاید که در این صورت نیز بر هر دوى آنان غسل واجب مىشود.
منى
منى، به مایع غلیظى گفته مىشود که از غدد تناسلى مرد، به وسیله نزدیکى یا احتلام و یا استمنا بیرون مىآید. خروج منى در زن و مرد تفاوت دارد و در مرد، داراى سه نشانه زیر است:
1. همراه با شهوت است.
2. با جستن بیرون مىآید.
3. بدن پس از آن سست مىشود. اگر هیچ یک از این نشانههاى سه گانه و یا یکى از آنها در آن نبود، حکم به منى نمىشود؛ مگر آن که از راه دیگرى یقین به منى بودن آن پیدا شود.
در زن، اگر خروج ترشحات، همراه با شهوت (اوج لذت جنسى) باشد، حکم به جنابت مىشود و لازم نیست با جستن بیرون آید و بدن سست شود و اگر بدون شهوت باشد، حکم به منى نمىشود؛ مگر آن که از راه دیگرى یقین به منى بودن آن پیدا شود. هر رطوبت و ترشحى که از بانوان بیرون آید، لازم نیست براى آن غسل کنند؛ بلکه بسیارى از این ترشحات که با اندک تحریک جنسى از آنان بیرون مىآید، منى نیست و پاک است.
احتلام
احتلام، از واژه حلم و به معناى خواب دیدن با لذت جنسى است؛ خواه این خواب، باعث انزال منى شود یا نشود؛ ولى در اصطلاح شرعى، احتلام، اخص از احتلام لغوى است؛ به این معنا که هرگاه در خواب، از شخص، منى خارج شود، شخص محتلم شده است و در این صورت، باید براى نماز، غسل جنابت انجام دهد.
استبرا
استبرا در لغت به معناى پاکى خواستن است و در اصطلاح، به عملى گفته مىشود که مرد بعد از بیرون آمدن بول انجام مىدهد و کیفیت آن به این ترتیب است که سه بار با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشد و بعد با شَست و انگشت ابهام، زیر آلت گذاشته، سه بار تا ختنهگاه بکشد و سپس سه بار سر آلت را فشار دهد. این عمل، براى مرد مستحب است و فایدهاش آن است که اگر آب مشکوکى بعد از آن از شخص خارج شود، پاک است و وضو را هم باطل نمىکند؛ اما اگر استبرا نکند و چنین آبى از او خارج شود، باید وضو را اعاده کند و محل را بشوید.
یک نوع استبراى دیگر نیز به نام استبراى از منى وجود دارد که با بول کردن حاصل مىشود و فایدهاش آن است که اگر آب مشکوکى بعد از آن خارج شود و انسان نداند منى است یا یکى از آبهاى پاک، غسل ندارد و اگر استبرا نکند و احتمال دهد ذرات منى در مجرا باقى بوده، همراه بول یا رطوبت دیگرى خارج شده، باید دوباره غسل کند. براى بانوان، استبرا وجود ندارد و اگر رطوبتى از آنان بیرون آید و در پاکى و نجاست آن شک کنند، پاک مىباشد و وضو و غسل آنان را نیز باطل نمىکند.
استمنا
استمنا آن است که انسان با خود یا دیگرى کارى کند که از او منى بیرون آید؛ لازم نیست این عمل با وسیلهاى انجام گیرد؛ بلکه ممکن است با نگاه به عکس مبتذل یا فکر ملاعبه، معاشقه و نزدیکى با جنس مخالف نیز استمنا و خودارضایى صورت گیرد. این عمل، گناهى بزرگ و حرام است و در صورت خروج منى، روزه شخص باطل و غسل جنابت بر او واجب مىشود و اگر با این عمل، منى بیرون نیاید، هر چند شخص مرتکب گناه شده است، ولى روزهاش باطل نیست و غسل هم ندارد.
استمنا، کفاره ندارد؛ ولى باید توبه کند و از این کار دست بردارد. اگر شخصى که استمنا کرده، نزد قاضى اقرار کند یا دو نفر عادل، نزد قاضى شهادت بدهند، قاضى او را تعزیر مىکند؛ یعنى به مقدارى که مصلحت مىداند، به او تازیانه مىزند؛ البته در این گونه موارد لازم نیست شخص به گناه خود اقرار کند و بر دیگران نیز لازم نیست که نزد قاضى آبروى او را ببرند.
مَذْىْ
مذى، در اصل، به معناى آبى است که از روزنه حوض بیرون مىرود و در اصطلاح، به آبى مىگویند که بعد از ملاعبه و بازى کردن با همسر یا شخص دیگر، از شخص بیرون مىآید. این رطوبت، در صورتى که مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاک است.
وَذْىْ
وذى، در اصل، از وذیه به معناى آب کم گرفته شده است و در اصطلاح، به آبى مىگویند که بعد از منى بیرون مىآید. این رطوبت، در صورتى که مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاک است.
وَدْىْ
ودى، در اصل، به معناى جارى شدن آب و غیر آن است و در اصطلاح، به آبى مىگویند که بعد از بول بیرون مىآید و کمى سفید و چسبنده است. این رطوبت، در صورتى که مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاک است.
عرق جنب از حرام
عرق کسى که از طریق حرام جنب شود، خواه به واسطه زنا باشد یا لواط و یا استمنا، نجس نیست؛ ولى بنا بر احتیاط، با بدن یا لباسى که به آن آلوده شده، نماز نخواند.
مال پیدا شده حکمش چیست ؟
مال پیدا شده دو قسم است : نشان دار وغیر نشان دار0
مالی که ا نسان پیدا می کند اگر نشانه ای نداشته باشد که به واسطه آن صاحبش معلوم شود به نظر عده ای ازمجتهدین احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد ،و به نظر برخی دیگر می تواند برای خودش بردارد ولی احتیاط مستحب است که از طرف صاحبش صدقه بدهد0
واگر نشانه داشته باشد وقیمتش از6 / 12نخودنقره سکه دارکمتر باشد وصاحبش معلوم نباشد می تواند بردارد وتملک کند ودر صورت تلف شدن لازم نیست عوض آنرا به دهد 0 در این صورت نیز به نظر بعضی بنا به احتیاط واجب چنانچه صاحب مال پیدا شد عوض مال را باید به او داد 0 و به نظرآیت الله سیستانی نمی تواند تملک کند بلکه احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه دهد 0
واگرنشانه داشته باشد وقیمتش به اندازه 6 / 12 نخود نقره سکه دار یا بیشتر از آن با شد باید آن را تا یک سال اعلام کند وچنانچه ازروزی که آن را پیدا کرده تا یک هفته هرروزی وبعد تا یک سال هفته ای یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلام کند کافی است 0
هرگاه تا یک سال اعلا ن کند وصاحب مال پیدا نشود پیدا کننده بین سه چیز مخیر است :
1- برای خود بر دارد به قصد این که هر وقت صاحبش پیدا شدآن مال را ودر صورت تلف عوضش رابه او بدهد 0 ولی احتیاط مستحب آن است که از طرف صاحبش صدقه دهد ،
2- از طرف صاحبش درراه خدا صدقه دهد (در این دوصورت اگرصاحب مال پیدا نشد چیزی به عهده پیدا کننده نیست واگر پیدا شد باید مال ودر صورت تلف عوضش را به او بدهد )
3- به صورت امانت برای صاحبش نگهدارد 0 ( به نظر آیت الله سیستانی بین دو چیز مخیر است وبنا به احتیاط واجب برای خود بر ندارد ) 0
واگر از اول یادربین سال از پیدا شدن صاحب مال ناامید شود بنا به نظر آیت الله بهجت باز مخیر بین سه چیز است وبه نظر عده ای احتیاط واجب آن است آنرا صدقه دهد وبه نظربعضی تملک وصدقه دادن آن اشکال دارد وباید آن را به عنوان امانت نگهداری کند 0 (1)
------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1 توضیح المسائل مراجع ج2 ص486 مسئله 2564 -2568 0
چرا حق طلاق با مردان است، در حالى که زن و مرد در مورد طلاق هیچ کدام حتى شرطى هم نداشته باشند باز در صورتى طلاق جارى مىشود که ..
پاسخ :
عقد ازدواج مانند بقیه عقود مثل اجاره، بیع، مشارکت، مضاربه و... مىباشد. طرفین به هر نحوى و با هر شرطى که متمایل باشند، مىتوانند قرار داد ببندند. زنان هم مىتوانند ضمن عقد نکاح، شرط وکالت طلاق از طرف شوهر داشته باشد.(1)
ماده 119 قانون مدنى چنین مىگوید: «طرفین عقد ازدواج مىتوانند هر شرطى که مخالف با مقتضاى عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنماید، مثلا این که شرط شود: هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینى غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوءقصد کند یا سوء رفتارى نماید که زندگانى آنها با یکدیگر غیر قابل تحمل شود، زن وکیل و وکیل درتوکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایى، خود را مطلّقه نماید.»(2)
بنابراین از نظر فقه اسلام و قانون مدنى ایران گرچه حق طلاق به صورت یک حق طبیعى براى زن وجود ندارد، ولى به صورت یک حق قراردادى و تفویضى مىتواند وجود داشته باشند.
آیا راه دیگر نیز براى ایفاى زنان وجود دارد؟
گفتیم:
گرچه طلاق حق طبیعى مرد است، اما مرد نمىتواند زن را به طورى رها کند که نه شوهر داشته باشد و نه پى شوهر و زن هیچ گونه راه مفرى نداشته باشد، به طورى که بسوزد و بسازد و تنها رهایى او به دست مرد باشد. زن در این گونه موارد مىتواند به حاکم شرع یعنى قاضى مراجعه کند و خود را از بلاتکلیفى درآورد. قاضى در صورت خوددارى مرد از طلاق دادن، حق دارد مستقلاً زن را طلاق دهد و او را آزاد و رها سازد و بعد از مدتى شوهر جدیدى اختیار کند.
شهید مطهرى مىگوید: «طلاق حق طبیعى مرد است، اما به شرط این که روابط او با زن جریان طبیعى خود را طى کند. جریان طبیعى روابط شوهر بازن به این است که اگر مىخواهد با زن زندگى کند، از او به خوبى نگهدارى کند؛ حقوق او را ادا نماید؛ با او حسن معاشرت داشته باشد و ا گر سر زندگى او را ندارد، به خوبى و نیکى او را طلاق دهد. حقوق واجبه او را به علاوه مبلغى دیگر به عنوان سپاسگزارى به او بپردازد (و متعوهن على الموسع قدره و على المقتر قدره) امااگر جریان طبیعى خود را طى نکند، یعنى مردى باشد که نه سر زندگى با زنش را دارد و نه زن را رها مىکند، یعنى نه به وظایف زوجیت وجلب نظر و رضایت زن تن مىدهد و نه به طلاق رضایت مىدهد در این جا که کار به بن بست مىرسد از آیات قرآن استفاده مىشود که مرد حق این گونه اذیت و آزارهایى را ندارد. مىفرماید: «فامساک بمعروف او تصریح، باحسان؛ یعنى یا باید زن را به شایستگى نگه دارى کند و یا او را به نیکى رها کند». این مطلب از روایات هم استفاده مىشود:
امام صادق(ع) در مورد مردى که به مرد دیگرى وکالت داده بود که زنى براى او عقد کند و از جانب او مهر معین کند و وکیل این کار را کرد، اما موکل وکالت خود را انکار کرد، اما(ع) فرمود: برآن زن حرجى نیست که براى خود شوهر دیگرى انتخاب کند، اما اگر آن مرد واقعاً وکالت داده و عقدى که صورت گرفته است، از روى وکالت بوده است، بر او واجب است فى مابینه و بین الله این زن را طلاق بدهد. نباید این زن را بلاطلاق بگذارد، زیرا خداوند در قرآن مىفرماید: «فامساک بمعروف او تسریح باحسان».(3)
علامه حلى فرموده است: حاکم شرعى آن جا که مرد نه به وظایف زوجیت عمل مىکند و نه طلاق مىدهد، باید زوج را احضار کند. به او تکلیف طلاق کند: اگر طلاق نداد، خود حاکم طلاق مىدهد. امام صادق(ع) در روایتى که ابوبصیر از آن حضرت نقل کرده است فرمود: «هر کس زنى دارد و او را نمىپوشاند و نفقه او را نمىپردازد، بر پیشواى مسلمین لازم است کهآنها را به وسیله طلاق از یکدیگر جدا کند».(4) باز از امام صادق(ع) روایت شده است: «هنگامى که مردى مىخواهد ازدواج کند، بگوید: اعتراف مىکنم به پیمانى که خداوند از من گرفته است و آن این که: امساک بمعروف او تسریح باحسان؛ زن را به شایستگى نگه دارى کنم و یا به نیکى طلاق دهم».(5)
پیامبر اکرم(ص) در حجةالوداع فرمود: «اتقوا الله فى النساء فانکم أخذ تموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بکلمة الله؛ اى مردم! در مورد زنان، خدا را درنظر بگیرید و از او بترسید. شما آنها را به عنوان امانت الهى نزد خود بردهاید و عصمت آنان را با «کلمه خدا» بر خود حلال کردهاید».
مقصود از «کلمه خدا» آیه «امساک بمرعوف او تسریح باحسان»(6) است.
اسلام در مورد حق طلاق این نظریه را مىپذیرد که راه طلاق براى زن باز است. زن مىتمواند ضمن عقد نکاح شرط وکالت بر طلاق بکند. نیز مىتواند به حاکم شرع براى طلاق گرفتن در صورت خوددارى شوهر مراجعه کند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1 - توضیحالمسائل مراجع، ج2، مسئله 2539.
2 - مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 313.
3 - شهید مطهرى، نظام حقوق و زن در اسلام، ص 315، با تلخیص.
4 - همان، ص 324.
5 - همان، ص 325.
6 - همان، ص 326.
زندگی عشق است،عشق افسانه نیست