اهل بیت امام حسین(ع) در قتلگاه
اى رسول خـدا دخـتـرانت اسیر و ذریه ات همگى مـقـتول ،
تسفى علیهم ریح الصبا،
باد صبابر آنها مى وزد، هذا حسین بالعـراء مـجزور الراس مـن القـفا مسلوب العمامه و الرداء،
این حسین تو است که روى خاک افتاده و سرش را از قفا بریدند عمامه ورداء و البسه او را به غارت بردند.(۶)
سخن حضرت زینب (س) با حضرت زهرا علیها السلام
پس رو در بقیع و به زهرا خطاب کرد
مرغ هوا و ماهى دریا کباب کرد
کاى مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بى کس و بى اقربا ببین
بعد از آن حضرت خطاب به مادر خود حضرت زهرا (س) گفت:
اى
مادر! اى دختر خیر البشر! نظرى به صحراى کربلا افکن و فرزند خود را ببین
که سرش بر نیزه مخالفان و تنش در خاک و خون غلطان است! این جگر گوشه توست
که در این صحرا روى خاک افتاده! و دختران خود را ببین که سراپرده هاى
آنها را سوزاندند و ایشان را بر شتران برهنه سوار کردند و به اسیرى
مىبرند، ما فرزندان توایم که در غربت گرفتار شده ایم(۷).
سخن حضرت زینب (س) با پیکر مطهر سیدالشهدا (ع)
سپس با چشمى خونفشان روى به پیکر مطهر سرور شهیدان کرد و گفت:
بابى من اضحى عـسکره یوم الاثنین نهبا،
پـدرم فـداى آنکه خیمه گاهش در روز دوشنبه تاراج شد،
بابى من فسطاطه مقطّع العُرى،
پدرم فداى آنکه طنابهاى خیمه اش بریده شد و فـرو نشست ،
بابى من لا غائب فیرتجى و لا جریحٌ فیداوى،
پـدرم فـداى آنکه نه به سفرى رفته که امید مراجعتش باشد و نه زخـمـى برداشت که مـرهم پـذیر باشد،
بابى مَن نفسى له الفدأ،
به فداى آنکس که جان من فداى او باد،
باءبى المهموم حتى قضى ،
پـدرم فـداى آنکه با دل پر غصه از دنیا رفت ،
باءبى العطشان حتى مضى .
پدرم فداى آنکه با لب تشنه جان سپرد. بابى من شیبته تقطر بالدمأ،
به فداى آنکس که از محاسنش خون مىچکید،
بابى
من جدّه رسول اله السمأ، بابى من هو سبط نبى الهدى، بابى محمّدٌ المصطفى،
بابى خدیجْ الکبرى، بابى علىُّ المرتضى، بابى فاطمْ الزهرأ، سیدْه النسأ،
به فداى آنکس که جد او رسول خداست و او فرزند پیامبر محمد مصطفى و خدیجه کبرى و على مرتضى و فاطمه زهرا سیده زنان است،
بابى مَن ردّت له الشمس وصلّى (۸).
به فداى آنکس که خورشید براى او بازگشت تا نمازگزارد.
سخن حضرت زینب (س) با اصحاب رسول
آنگاه اصحاب پیامبر را مخاطب قرار داد و گفت:
یا حُزناه! یا کرباه! الیوم مات جدّى رسول الله، یا اصحاب محمّداه! هؤلأ ذریّْ المصطفى یُساقون سوق السّبایا(۹).
امروز جدم رسول خدا از دنیا رفته، اى اصحاب پیامبر! اینان ذریه رسول خدا (خاندان رسول خدا) هستند که آنان را همانند اسیران مىبرند.
حضرت زینب (س) آنقـدر ناله کرد و نوحه سرائى نمود که دوست و دشمن را گریانید. وحوش صحرا و ماهیان دریا بیقراری کردند.
راوی می گوید:اکثر مردم در آن وقت دیدند که از چشمان اسب ها اشک جاری بود به نوعی که سم اسب ها تر شد!
به زخم های تنت چون اشاره می کردم
به دامن از مژه جاری، ستاره می کردم
برای رفتنِ تا کوفه، داشتم تردید
به مصحفِ بدنت استخاره می کردم
حضرت سکینه (س)
ثمّ ان سکینه اعتنقت جسد الحسین علیه السلام فاجتمع عدّه من الاعراب حتى جروها عنه .
آنگاه سکینه (س) دختر امام حسین (ع)
پیکر منور و مطهر پدر خود را در بر گرفت و صورت بر صورت پدر گذارد و با
جگر سوخته مى نالید تا جمیع حاضران را به گریه در آورد، آنقدر گریست و بر
سر خود زد که بیهوش شد.
حضرت سکینه (س) فرمودند: در همین حال از پدرم شنیدم که می فرمود:
شیعـتـى مـا ان شربتـم مـاء عذب فاذکرونىشیعیانم هرگاه آب گوارا مى نوشید مرا یاد کنید
او سمعتم بشهید او غریب فاندبونىیا اگر غریب و شهیدى را دیدید بر من بگریید
لیتـکم فى یوم عاشورا جمیعا تنظرونىاى کاش در روز عـاشورا همه بودید و مـى دیدید
کیف استسقى لطفلى فابوا ان یرحمونى(۱۰)
چـگـونه براى طفل شیر خوارم آب طلب مى کردم و بر من رحم نکردند
پس کسى را توان نبود که او را از بدن مطهر پدرش دور سازد تا آنکه گروهى از سپاه دشمن آمدند و با قهر او را از بدن امام حسین علیهالسلام جدا کردند(۱۱).
امـام زین العـابدین عـلیه السلام
امام زین العابدین (ع) فرمودند: چون پدر و برادران و انصار پدرم در کربلا شهید شدند، و حرم اهلبیت را با آن وضع اسیر کردند و بر جهاز شتران سوار و بطرف کوفه مى بردند از قتلگاه عبور کردیم کشته ها را دیدم که قطعه قطعه به روى زمین افتاده اند و اجساد سپاه ابن اسعـد دفـن شده اند و این پاکان و ذرارى رسول خدا دفن نشده اند بر من گران آمد ،سینه ام تنگ شد و قلبم گرفت و نزدیک بود که از این درد جان از کالبدم خارج شود.
عمه ام زینب علیها السلام آثار آن حزن را در من دید و گفت:
مالى اراک تجود بنفسک یا بقیه جدى و ابى و اخوتى .
اى بازمانده جد و پدر و برادرانم! چرا اینگونه بیتابى و جان خود را در معرض خطر قرار دادهاى ؟!
گفتم: جگونه بیتابى نکنم و ناشکیبائى نورزم در حالى که مىبینم پدر و برادران و عموها و عموزادگان و کسان من بر زمین افتاده و به خون آغشته اند و سر از بدنشان جدا شده در حالى که لباس هایشان را ربودهاند و نه کسى آنها را کفن کرده است و نه به خاک سپرده! هیچ کس هم نزدیک آنها نمى شود! گوئى خانواده دیلم و خزر هستند!
عـمـه ام فـرمـود: پـسر برادرم ناراحت مـباش که این پـیمـانى است که رسول خدا (ص) از جدت امیرالمؤ منین (ع) و پدرت حسین (ع) و عمویت حسن بن على (ع) گرفته است و آنان هم پـذیرفـتـه اند. خداوند هم پیمانى گرفته از جماعتى از این امت که سرکشان زمین آنها را نمى شناسند، اما فرشتگان آسمان ها آن ها را مىشناسند و آنها این استخوان هاى پراکنده را جمع نموده و با این پیکرهاى خون آلود به خاک مىسپارند و در این سرزمین (کربلا) براى قبر پدرت حسین علیهالسلام نشانى برپا دارند که آثار آن از بین نرود و هر اندازه که دشمنان و سردمداران کفر و پیروان ضلالت در محو این آثار بکوشند، شناخته تر و عظیمتر گردد(۱۲).